اصول مدیریت آموزشی - جلسه دوم
نویسنده: آقای روزبه
نکته مهم: باید بتوانید منابع قدرت را توضیح بدهید، و به این پرسش پاسخ دهید که یک مدیر چگونه می تواند از این منابع قدرت استفاده کند و بتوانید تحلیل کنید که کدامیک اولویت دارد.
مدیریت آموزشی: به کارگیری روش ها و شیوه های اداره سازمان های تربیتی با در نظر گرفتن هدف ها و سیاست ها و رویه های کلی تعلیم و تربیت است.
مدیریت آموزشی: یعنی فراهم آوردن شرایط مناسب برای امور آموزشی است که منجر به یادگیری اصیل عمیق و پایدار در فراگیران است (کتاب دکتر علاقه بند) تقریبا از مدیریت به رهبری آموزشی در حال گذر هستیم (در نظریه های مدیریت)
1 ـ برنامه ریزی درسی2 ـ تدریس و یادگیری 3ـ وظایف اجرایی مدرسه 4ـ ارزشیابی 5 ـ نظارت
امروزه به جای مدیریت آموزشی از واژه رهبر آموزشی استفاده می شود.
یادگیری: تغییرات نسبتا ثابت و پایدار در رفتار بالقوه فرد که ناشی از تجربه باشد. زمانی یادگیری درست است که پایدار باشد و نتیجه تجربه باشد و شما در آن عملکرد امکان تکرار تصمیم به شرایط مختلف باشد و مهم تر از این که عمیق باشد.
(دکتر میرکمالی) مدیریت آموزشی: فرآیندی است اجتماعی که با به کار گیری مهارت های علمی، فنی، هنری کلیه نیروهای انسانی و مادی را سازماندهی و هماهنگ نموده و با فراهم آوردن زمینه های انگیزش و رشد با تامین نیازهای منطقی فردی و گروهی معلمان دانش آموزان و کارکنان به طور حرفه جویانه به هدف های تعلیم و تربیت برسند.
مدیر باید بتواند فضایی آماده کند که معلمان و دانش آموزان و تجهیزات و کارکنان و ... به بهترین روش و بالاترین بهره وری به ابعاد تعلیم و تربیت دست پیدا کنند. هنرمندانه یعنی به بهترین شیوه و روش خود را در اختیار فراگیران قرار دهند زیرا در کنار آموزش پرورش هم مورد دقت قرار می گیرد.
نکته: باید مدیر را بر اساس برونداد (و نتیجه کار) ارزشیابی کرد و در سیستم آموزشی باید دانش آموزان را سنجید.
تفاوت بین مدیریت و رهبری آموزشی:
1. در رهبری معمولا هدایت و راه بردن و نشان دادن راه است. مدیریت اداره سازمان است و کاملا امری سازمانی است که در یک چارچوب قرار می گیرد. بحث انسانی است و فراتر از مدرسه و مکان آموزش است.
2. مدیریت امکانات تنظیم امور و فرایندهای جاری از قبل تعیین شده است. اقدامات مدیریت در امکانات و تجهیز است. در رهبری رهبر به عنوان اسوه جلودار و راهنما است و در راهنمایی خود به امور مخاطره آمیز و حساس و غیرقابل پیش بینی می پردازد.
3. حرکت مدیریت، مدیر سازمان بر اساس خط کشی صورت می گیرد. (خط کشی سازمان، قوانین مقررات برنامه های راهبردی) در رهبری حرکت رهبری آنقدر پیچیده و حساس است و ظرافت دارد که خیلی افراد نمی توانند آن را درک کنند (مثلا بزرگتر می گوید من چیزی می دانم که شما نمی دانید) و معمولا روش های انتخابی هم بر اساس نیاز ها و اقتضاءات است نه خط مشی و دستورالعمل.( مدیریت قانون گراست و رهبری مصلحت گرا)
4. مدیر فردی است که عمدتا انتخاب آنها توسط مدیر دیگر صورت می گیرد و انتصابی است و بر اساس حکم رسمی مقام مافوق و اختیارات او هم بر اساس قوانین است و میزان نفوذ و درجه فرماندهی هم بر مبنای قانون رسمی است اما رهبر می تواند به طور غیر رسمی توسط افرادی انتخاب شود و رهبری دارای قدرت غیر رسمی است که پیروان او به او می دهند و میزان قدرت و نفوذ او هم همینطور است.
5. رهبر قدرت خود را از افرادی که در سطح پایین تر از او هستند می گیرد اما مدیریت قدرت خود را از مقامات بالا دست کسب می کند. هر رهبری به اندازه ای قدرت دارد که زیر دستان به او می دهند. رهبری غیر رسمی و داوطلبانه است و با طرز تفکر و تمایلات افراد سروکار دارد و بر خلاف میل کسی نمی توان او را مجبور به اطاعت کرد. در رهبری قدرت از پایین به بالا و داوطلبانه و بر اساس علاقه است (قدرت و تاثیر نفوذ رهبر)
6. معمولا پیروی از مدیریت اجباری صورت می گیرد اما در رهبری داوطلبانه و اختیاری است.
بر اساس این دلایل از واژه رهبری آموزشی استفاده می شود نه مدیریت آموزشی.
مهارت های موفقیت آور برای مدیران و رهبران آموزشی :
تعریف مهارت: به توانایی های قابل پرورش شخص که در عملکرد و ایفای وظایف منعکس می شود دلالت دارد. مهارت عبارت است از توانایی کاربرد موثر دانش و تجربه شخصی بوده و ضابطه اصلی مهارت داشتن، اقدام و عمل موثر در شرایط متغیر است.
(مهارتی که فقط در شرایط خاص قابل انجام است باز هم مهارت نیست و باید در شرایط مختلف بتوان مهارت را تعمیم داد و به کار برد و موفق شد)
1. مهارت های انسانی: توانایی کارکردن با انسان ها به کمک انسان ها و برای آن هاست. لازمه داشتن مهارت انسانی خودشناسی است. یعنی به نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشد. عقاید و افکارش برایش روشن بوده به خود و دیگران اعتماد داشته باشد و به ارزش ها، گرایش ها و نقطه نظرات دیگران احترام بگذارد.
مهارت انسانی همان دانش رفتارشناسی بوده که به متغیرهای فراوان در خصوص رفتار انسان می پردازد و هدف آن شناخت ریشه های تفاوت،اختلافات و تعارضات رفتاری در روابط مدیر و کارکنان و یافتن راه حل های مناسب برای همکاری بین آنهاست.
اهمیت مهارت انسانی در کار مدارس و مراکز آموزشی سر و کار داشتن با انسان ها در سنین مختلف است برخورد با آنها نیازمند دانش،تخصص و ظرافت خاص می باشد.
در تعلیم و تربیت مهارت های انسانی بسیار مهم تر است زیرا:
لازمه داشتن مهارت انسانی خودشناسی است. زمانی برای دیگران مفید هستیم که بتوانیم خود را بشناسیم.خودمحوری، روحیه انفرادی، عدم پذیرش انتقاد پذیری، خود بزرگ بینی، امکان تعامل درست را در روابط انسانی سلب میکند. اگر خودمان را بشناسیم و بدانیم خودمان ضعف زیاد داریم، انتقاد پذیر می شویم.
«مهارت انسانی همان دانش رفتار انسانی است.»
سوال: امروزه بیشتر از رهبری به جای مدیریت استفاده می شود.مدیریت و رهبری مصداق های مانند حضرت پیامبر اعظم داشته است، آیا مطالعات و منابع مدونی در مورد آن وجود دارد؟
بله، شخصیت هایی مانند حضرت امام خمینی (ره) هم بوده اند که با توجه به ویژگی ها و شخصیت کاریزماتیک و قدرت رهبری و پذیرش توسط افراد جامعه توانسته اند کارهای بزرگی انجام دهند و بسیاری افراد مانند زمان جنگ گوش به فرمان آنها بوده اند. از اینگونه شخصیت ها در فامیل یا محله هم وجود دارند که با توجه به ویژگی هایشان مورد قبول افراد هستند و قابلیت رهبری را دارند. این افراد ویژگی هایی دارند که با فطرت افراد سازگار است، علاقه به زیبایی، راستگویی و حقیقت جویی و ... و وقتی ما فردی را میبینیم که ویژگی های مورد علاقه مارا دارد و ویژگی هایی را که می تواند الگو و رهبر قرار بگیرد،خود به خود جذب آن می شویم و آن را می پذیریم و از آنها پیروی می کنند.
س: آیا مطالعات مدونی هم در مورد رهبری آموزشی وجود دارد؟ بله در همه متون جدید ویژگی های کاریزماتیک رهبری را توضیح داده اند. در مدیریت به معنای عام هم این را پذیرفته اند. مباحثی هم هست که ویژگی های مدیریت ذاتی است یا اکتسابی که هرکدام طرفدارانی دارد و با پذیرش هر کدام از آنها مباحثی پیش می آید. در کتاب های مدیریت ویژگی های کاریزماتیک مدیر را بحث کرده اند. اما در مدیریت آموزشی این موضوع پرررنگ تر است چون در تعلیم و تربیت قرار است که در قلب ها نفوذ کند اما در مثلا یک کارخانه نه، گرچه اگر مدیر یک کارخانه هم کاریزماتیک باشد و در قلب ها نفوذ کند خوب است، اما در حوزه تعلیم و تربیت گفته می شود اگر این امر واقع نشود یادگیری اتفاق نمی افتد، اگر بخواهیم امر تربیت را به سرانجام برسانیم باید آنقدر با بچه ها صمیمی باشیم و با آنها ارتباط صمیمانه برقرار کنیم که بتوانیم بر آنها تاثیر بگذاریم.
2. مهارت های ادراکی: توانایی درک پیچیدگی های کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیل دهنده سازمان به صورت یک سیستم.
هر چه به سطوح بالاتر مدیریت برویم مهارت های ادراکی مهم تر است و باید به آن توجه بیشتری بشود. در سازمان هر چه به سطوح پایین تر می اییم (مدیران عملیاتی) مثلا کارکنان خط تولید و مدیر آن،از مدیر انتظار می رود که ابزار و تولیدات را با جزییات بشناسد توصیف و تحلیل کند اما در سطوح بالای سازمان، درست است که مدیر باید متخصص باشد اما دانستن جزییات برای آنها الزامی ندارد و مهم این است که مهارت های ادراکی اش را افزایش بدهد یعنی باید به عنوان مدیر بازار رقابت، گستردگی محصولات، شرایط فروش و ... را بداند و به تجارت و بازاریابی و تبلیغات مسلط باشد.مدیر سطح پایین روی مهارت های عملی مسلط باشد و مدیر سطح بالا مهارت های ادراکی بالاتری داشته باشد.
مهارت های ادراکی مستلزم آگاهی از نظریه های علوم رفتاری و بویژه تئوری سازمان، مدیریت و تصمیمی گیری و کاربرد علمی آن هاست. دو زمینه فکری مورد نیاز برای تجهیز مدیران و رهبران آموزشی به مهارت های ادراکی عبارتند از:
الف) تفکر سیستمی: سیستم عبارت است از منظومه هایی از عناصر و اجزای مرتبط و در حال کنش و واکنش متقابل است که یک واحد کل را بوجود می آورند
توضیح:مدیر باید درک سیستم باز و بسته، سیستم اصلی و فرعی، مرز بین سیستم ها، هم افزایی، آنتروپی،درونداد، بازخورد و ... را داشته باشد
آنتروپی: اگر در سیستم ها در طول زمان تغییراتی رخ ندهد سیستم خودبه خود به سمت زوال و میرایی می رود.
هم افزایی: اجزای یک سیستم وقتی کنار هم قرار می گیرند می توانند یک اثر و نتیجه داشته باشد بطوریکه هیچ یک از اجزا به تنهایی نمی توانند آنرا ایجاد کنند. هرچه هم افزایی بیشتر اتفاق بیافتد کارایی و بهره وری سازمان افزایش می یابد. و یکی از مشکلات ما این است که اجزای مختلف نظام ما تیم نیستند.
نکته: وقتی یک مدیر تفکر سیستمی داشته باشد، سازمان را به عنوان یک سیستم می بیند، سازمان یک سیستم باز است و اجتماعی و با محیط پیرامون خود مراوده و تعامل دارد. دیگر اینکه این سیستم دیتا و ورودی هایی دارد مثل انسان، سرمایه، انکانات و ... که اینها را درونداد می گویند. و فرایند ها را داریم یعنی اتفاقاتی که در سازمان می افتد، برنامه ریزی ها، تحقیق و توسعه. همچنین سازمان بروندادهایی دارد که میتواند محصولات آن باشد یا خدمات، اندیشه، اطلاعات و .... یعنی مدیر باید سیستم را به طور کلی ببیند.
در گذشته (در داخل کشور و بعد از انقلاب) تصور می شد که مدرسه جدای از محیط پیرامون است و می توان دانش آموز را جدای از محیط به شیوه خاصی در مدرسه تربیت کرد یعنی مدرسه را سیستم بسته تصور می کردند.، اما در عمل اینگونه نیست چون محیط خانواده و جامعه و رسانه و ... موثرند. در حوزه های علوم انسانی محیط بسته و کنترل شده نمی توان داشت.
ب) ذهنیت فلسفی: ذهن فلسفی به مدیران و رهبران آموزشی کمک می کند تا در برخورد با مسایل تربیتی پیرامون خود راه حل های صحیح و علمی را به کار بندد و در تصمیم گیری های مربوط به امور مدرسه کمترین خطا را مرتکب و ظرافت ها را به خوبی درک کند.
ذهن فلسفی دارای سه بعد می باشد(سه ابزار قدرتمند را به مدیر می دهد)
1. جامعیت: (توجه به مسایل خاص با توجه به ارتباط آن با زمینه های وسیع، ایجاد ارتباط بین مسایل حاضر و هدف های دور، استفاده از قدرت تصمیم مسایل و راه حل ها، توجه به جنبه های نظری)
شناخت یک موضوع از جنبه های مختلف و جامع الاطراف بودن، به کار بردن تخصص و تجربه برای دید همه جانبه، با عاقبت اندیشی و نگاه به آینده و پیش بینی آن، به کاربردن تجربه در شرایط مختلف با کمک تعمیم، تحلیل عملکرد ها به کمک دانش نظری
2. تعمیق: توجه دقیق به تبیین مسایل و مشکلات
3. انعطاف پذیری: پذیرش منطقی روش ها در راه حل های جدید (رها ساختن خود از جمود روانی و عاطفی).
مدیر باید مهارت ادراکی داشته باشد و با توجه به شرایط و موقعیت های جدید، با تغییر در روش ها و ... سازمان خود را به سمت مورد نظر هدایت کند. (مدیریت اگر یک چارچوب خشک و غیر قابل انعطاف دارد، اما رهبری قابلیت انعطاف بیشتری دارد و دقیقا بسته به اقتضائات و نیازهای سازمان جلو می رود.)
مهارت های حرفه ای: (فصل هشتم کتاب مبانی نظری دکتر علاقه بندان بحث اخلاق حرفه ای)
به یک رشته از کارهایی اطلاق می شود که فرد در سرتاسر عمر بدان اشتغال دارد. شغل عبارت است از موقعیت های شبیه به هم در یک موسسه، اداره یا کارگاه (میرسپاسی 1379)
حرفه گرایی دارای دو بعد است:
1. دانش تخصص و صلاحیت که منظور از اقتدار حرفه ای در این بعد مهارت و جزگی مدیر است.
2. تعهد درونی به بروز رفتارهای مورد انتظار دانش کسب شده.
جهت گیری حرفه ای دارای خصوصیا ت زیر است:
ـ مبتنی بودن بر تخصص فنی بوده و دکه از طریق آموزش کارورزی و تمرین کسی می شود.
ـ وفاداری فرد حرفه ای به صداقت حرفه ای و خدمت به مشتریان.
ـ مبتنی بر قانون مداری.
ـ مبتنی بر اخلاق درونی است که فعالیت های آن ها را هدایت می کند.
3. مهارت های فنی: دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاصی است که لازمه آن تسلط کامل در کار بست فنون و ابزار های ویژه و شایستگی عمل و رفتار و فعالیت است.
فصل اول و دوم کتاب دکتر علاقه بند را مطالعه کنید.(مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی)
س: تفاوت بین دانش و فن چیست؟
جواب : دانش همان علم است و فن همان مهارت است.
- ۹۴/۰۸/۰۷