اصول مدیریت آموزشی - جلسه اول
نویسنده : آقای روزبه
اصول مدیریت آموزشی جلسه اول
کتاب معرفی شده: مدیریت یا رهبری آموزشی ـ نویسنده دیوید سوزا ـ ترجمه خانم دکتر فرخ لقا رییس دانا ـ نشر عابد
تعریف مدیریت: (به معنای عام)
1. فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر کار اعضای سازمان و کار بر کلید منابع قابل دسترسی برای رسیدن به هدف های تعیین شده سازمان. سازمان یعنی جمعی از افرادی که دور هم جمع شده اند به صورت اداری و آگاهانه در راستای یک هدف تلاش می کنند.
2. مدیریت عبارت است از پیش بینی، برنامه ریزی، سازمان دهی، فرماندهی، هماهنگی، کنترل (به منظور رسیدن به اهداف)
3. فرآیند اداره و هماهنگی منابع به صورت کارا و اثر بخش و تلاش جهت رسیدن به اهداف سازمان (رسیدن به اهداف در تمام تعاریف برجسته شده است)
امروزه عصر مدیریت و رهبری است و موفقیت نهادها و سازمان ها تا حد زیادی به کارآیی و اثربخشی مدیریت بستگی دارد (قضاوتی که در مورد سازمان صورت می گیرد در مورد مدیریت آن اتجام می گیرد)
وظایف مدیریت:
ادامه مطلب ...
تعریف مدیریت: (به معنای عام)
1. فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر کار اعضای سازمان و کار بر کلید منابع قابل دسترسی برای رسیدن به هدف های تعیین شده سازمان. سازمان یعنی جمعی از افرادی که دور هم جمع شده اند به صورت اداری و آگاهانه در راستای یک هدف تلاش می کنند.
2. مدیریت عبارت است از پیش بینی، برنامه ریزی، سازمان دهی، فرماندهی، هماهنگی، کنترل (به منظور رسیدن به اهداف)
3. فرآیند اداره و هماهنگی منابع به صورت کارا و اثر بخش و تلاش جهت رسیدن به اهداف سازمان (رسیدن به اهداف در تمام تعاریف برجسته شده است)
امروزه عصر مدیریت و رهبری است و موفقیت نهادها و سازمان ها تا حد زیادی به کارآیی و اثربخشی مدیریت بستگی دارد (قضاوتی که در مورد سازمان صورت می گیرد در مورد مدیریت آن اتجام می گیرد)
وظایف مدیریت:
برنامه ریزی
2. سازماندهی
3. جذب نیروی انسانی
4. تصمیم گیری
5. هماهنگی
6. مستند سازی
7. ممدیریت مالی
8. کنترل
نقش های مدیریتی: نظریه نقش های مینتزبرگ (سه دسته)
الف) نقش های ارتباطی ب)نقش های اطلاعاتی
1 ـ رییس تشریفاتی (Figuehead) 1ـ نظاره گر (Monitor)
2 ـ رهبر (Leeder ) 2 ـ توزیع گر اطلاعات (Disseminator)
3 ـ رابط (Laision) 3ـ سخنگو (Spokeman) توضیح و تشریح اطلاعات در سازمان و سخنگو بودن
ب) نقش های تصمیم گیری
1 ـ کار آفرین (Enteprenewr) 2 ـ حلال مشکلات (Distubance Handler)
3 ـ تحضیص گر منابع (Resource allocator) 4 ـ مذاکره گر (Negotiator)
نقش های مدیر در زمان فعلی:
1. مدیریت نیروی انسانی: این نقش بویژه در سازمان های آموزشی بسیار مهم است زیرا سازمان آموزشی وظیفه تربیت نیرو برای مقاصد مختلف را عهده دار است.
2. نقش مدیریت فعالیت: مدیر باید بتواند برای یک فعالیت برنامه ریزی مناسبی از آغاز تا پایان و حصول نتیجه انجام دهد هدف گذاری که از کجا شروع و به کجا ختم می شود.
3. نقش مدیریت منابع: (به جهت اهمت نیروی انسانی منابع انسانی را از سایر منابع جدا کرده اند)
4. نقش مدیریت اطلاعات
5. مدیریت کیفیت: نظارت کامل برر عملکرد سازمان زیرا که معیار موفقیت امروزه کیفیت است.
6. مدیریت پروژه: پروژه های ویژه ای که گاهی اوقات در سازمان برای تحقق اهداف کارهای استراتژیک را به صورت پروژه تعریف می کنند.
7. شبکه سازی: مدیر باید بتواند ارتباطات شبکه ای را تقویت کند و شبکه های مختلف را کنار هم قرار دهد موفق تر است.
8. نقش معمار و طراح:
مهارت های مورد نیاز مدیران:
1. مهارت های فنی (Technical skills) دانش و تخصصی است که فرد باید در حوزه سازمان و در راستای ماموریت سازمان دارا باشد. باید از دانش و تخصص لازم در مورد کارکردهای سازمان برخوردار باشد.
2. مهارت های انسانی (Human skills) در بحث تعلیم و تربیت مهارت های انسانی بسیار مهم تر است زیرا با تربیت سرو کار دارد.
3. مهارت های ادراکی (Conceptual skills) مدیر سازمان باید فراتر از سایر افراد سازمان باشد و بتواند با گذر از زمان حال پیامد موضوعات مختلف را درک کند که در آینده چه رخ خواهد داد. مثلا مدیر مدرسه به قدری درگیر کارهای جزئی می شود که از ظایف کلان خود مثل برنامه ریزی برای آینده دانش آموزان و سعی در ارتقاری رتبه مدرسه (بجز سیستم مدرسه دولت فعلی) و عقب نماندن از رقابت در اتقاء مدارس مختلف.
4. مهرت های تصمیم گیری (Decicionmaking skills) امروزه معتقدند که مدیریت و تصمیم گیری دو روی یک سکه هستند و مدیران ما دائما در حال تصمیم گیری می باشند.
5. مهارت های ارتباطی (Communication skills)امروزه معتقدند که از عوامل موفقیت مدیر توانایی در برقراری ارتباط در درون سازمان و با محیط پیرامون سازمان است. و افراد درون گرا و فاقد مهارت های ارتباطی مدیران موفقی نیستند. بخشی از این مهارت ها ذاتی و بخشی اکتسابی است و قابل اصلاح و تقویت است.
6. مهارت های مدیریت استانداردهای خاصی دارد؛ بله آزمون های وجود دارد ـ کتاب آقای دکتر مقیقمی ـ انتشارات سازمان مدیریت صنعتی بسیاری از ابزارهایی که در مورد انتخاب مدیران وجود دارد در موضوعات مختلف و پرسش نامه های استانداردی وجود دارد برای اندازه گیری مهارت های مختلف مدیریت و سطوح آن.
منابع قدرت در مدیریت: فرنچ و ریون French and Raven معتقدند که برای هر مدیر در هر سازمان 5 نوع قدرت را می توان تصور کرد که مدیر با استفاده از این قدرت ها می تواند سازمان را اداره کند:
1 ـ قدرت پاداش Reward power 2 ـ قدرت اجباری Coercive power
3 ـ قدرت قانونی Legitimate power 4 ـ قدرت مرجعیت Referente power
5 ـ قدرت تخصصی Expert power
معنای قدرت در این جا چیست؟ یا اعمال قدرت منظور چیست؟ یزد توانایی وادار کردن افراد به انجام اقداماتی که مد نظر شماست. اگر فرد a بتواند فرد b را وادار کند که کاری را انجام بدهد که مورد نظرش است می گویند این فرد توانسته است اعمال قدرت کند.
1. قدرت پاداش: اگر کسی بتواند با ابزارهای مختلف افراد را وادار به انجام کار کند و در ازای آن پاداش دریافت کنند افراد سعی می کنند خود را با خواسته شما منطبق ـ مدیر به موجب این قدرت می تواند افراد و نیروی انسانی خود را تشویق کند
2. قدرت اجباری (تنبیه): افراد نسبت به هر منبعی که باعث اجبار برای انجام کار شود یک متغیر آزاردهنده مانند تنبیه، اخراج، جا به جایی، سعی می کنند برای رهایی از فشار به آن خواسته عمل کنند.
3. قدرت قانونی: مثال شما کارشناس امور آموزشی هستید در یک سازمان، از مدیر کل نامه ای می آید و شما از کارشناس آموزشی به مدیر اداری تغییر پست می دهید به چه واسطه ای؟ بواسطه ی یک نامه یا بخشنامه.
4. قدرت مرجعیت: (قدرت رهبری ـ کاریزماتیک نفوذ) بعضی انسان ها قدرت نفوذ و کلامی دارند و شخصیت کاریزماتیک که این محبوبیت می تواند برای آن ها قدرت ایجاد کند ( یعنی اجبار و الزامی هم ندارد وجه تفاوت با سایر منابع قدرت). افراد نا خود آگاه به واسطه نفوذ و کاریزمای شخص و به اختیار از او پیروی می کنند.
5. قدرت تخصصی: تخصص و توان مندی ویژه و منحصر به فردی که یک نفر دارد می تواند برای شما ایجاد قدرت کند مثلا من در حوزه خاصی تخصص دارم و چون سازمان احتیاج ویژه ای به این تخصص دارد و به آن اهمیت می دهد به من قدرت می دهد تا دیگران را هم اعمل قدرت کنم.
مقایسه این 5 عامل قدرت:
می توان به صورت مقطعی از پاداش و تنبیه استفاده کرد اما به طور دائم نمی توان ادامه مدیریت داد، این در منبع کمک می کند و اگر این به صورت عادت درآید ممکن است افراد آن را حق خود بدانند (و کاملا عادی می شود)
قدرت قانونی هم مهم است اما نمی توان با یک حکم و بخشنامه همیشه سازمان را اداره کرد و دیگران را وادار به اطاعت کرد اما به مرور زمان کارایی فرد را از دست می دهد. تخصص هم همینطور ماندگاری دائمی ندارد.
اما در بین این 5 مورد قدرت مرجعیت اثر بلند مدت دارد و ماندگارتر است.
سوال: شما اگر مدیر سازمان بودید کدامیک از این قدرت ها را استفاده می کردید؟ مدیریت آگاه و با بینش سعی می کند به اقتضاء شرایط مختلف سازمان از تمام آن ها در جای خود استفاده کند ( مرجعیت، تخصص، قانون، اجبار، پاداش)- ۹۴/۰۸/۰۶