ارشد مدیریت آموزشی پردیس فاراربی قم-94

کلمات کلیدی
بایگانی

۷ مطلب با موضوع «اصول مدیریت آموزشی» ثبت شده است

۲۱
آذر


(( بسم الله الرحمن الرحیم ))


 


اصول مدیریت، جلسه هشتم 30/8/94

سازمان یادگیرنده:


سازمان یادگیرنده ازدیدگاه پیترسینگر:


بااستفاده ازافراد وارزش ها وسایرخورده نظامها باتکیه بر درس ها که بدست می آورد به طور پیوسته عملکرد خودرا تغییرمی دهد وآنرابهبود می بخشد. سازمانی است بااستفاده ازافراد وارزش ها وسیل تکیه برتجربیات که کسب می کند بطور پیوسته عملکرد خودرا بهبود ببخشد.

  • ارشد مدیریت
۰۶
آذر

اصول مدیریت آموزشی جلسه نهم 5/9/94

درسازمان یادگیرنده کارکردهای مدیریت همراه با کارکردی اصول سازمان همراه با کارکردی که مدیر می تواند داشته باشد با اصولی مطرح است اصول :

1- سازمان یادگیرنده یعنی مدیر باید انجام بدهد که سازمانش یک سازمان یادگیرنده باشد برنامه ریزی آینده نگری و هدفمندی است.

2- بحث فعالیت آموزشی وکار به همراه آموزش باید در هم تنیده باشد فضای آموزش ویادگیری در سازمان مورد توجه قرار گیرد.

3- ارزیابی مستمر.

4- ذینفع محوری.

5- مشارکت کار تیمی.

6- روابط صمیمی و در عین حال غیر رسمی باشد بتواند فضا را برای بعضی خوب اداره کند.( که اگر فضا خیلی سخت و خشک باشد به نظر مدیران این افراد ظرفیت ندارند و بایستی فضا با این صورت باشد تا بعضی از افراد سوء استفاده نکنند.) بلکه بایستی مدیر در عین حال روابط صمیمانه داشته باشد. خیلی از مدیران سعی براین دارند که این رفتار و روابط غیر رسمی را از سازمان محو کنند، ولی بعضی از صاحبنظران عقیده براین دارند که یکی از مواردی که مدیر ورود پیدا کند به بحث کارکنان همان بحث فضای " غیر رسمی " است. که این بحث وجوی دوستانه در فضای " رسمی " تبعات آن کمتر است خیلی از مباحث دیگر که تأکید برآن دارد بحث " روابط صمیمی و غیر رسمی " تشویق و تنبیه و تأکید بربحث تشویق است، ایجاد ابتکار و خلاقیت و نوآوری خیلی مهم است. و اگر بنا است که سازمان یادگیرنده باشد لازمه ی یادگیرندگی دریک سازمان اینست که اجازه دهید خطا شود که اگر بتوانند کار بکنند تجربه کسب کنند فکرهای جدید را مطرح کنند بعضی از وقتها در فضای سازمان " خشک " که کسی خارج از چارچوب درمیان مدت ابتکار و خلاقیت را در سازمان از بین می رود. اگر کسی خلاقیت و نوآوری را بروز دهد باید فضا مهیا شود. ( فضا به دور از سخت و خشک باشد )

بحث چرخش اطلاعات:

بحث " تبادل تجربه " فردی واحد و سازمان، چرخش اطلاعات سازمان یادگیرنده هیچ اطلاعاتی مخفی نمی ماند و این به منزله این نیست که به موقع همه چیز دراختیار آنها است. به این معنی است که اطلاعاتی زودتر در اختیار بعضی ها قرار بگیرد نه تنها این مزیت نیست حتی ایجاد اشکال بکند لذا دادن اطلاعات برای چه گروه و حوزه ای در عین حال " شفاف باشد " در خیلی از سازمانها " اطلاعاتی را به افراد می دهند که بعضی از افراد بخشنامه هایی را صادر کرده که خودش هم بایستی همراهش باشدچون این قدر مبهم است که برای خیلی افراد قابل فهم و درک نیست و این جزو معایب در کارمان در تبادل اطلاعات است.

بحث خلاقیت:

یکی از کارکرها که از مدیر انتظار دارید ایجاد فضای خلاق و نوآوری است. " خلاقیت " با ساختن و یافتن فکرهای جدید و نوآوری درکار و کاربرد فکرها سروکار دارد. ( درمنظرقابل تأمل است. )

و " خلاقیت " به تنهایی کافی نیست بلکه بایستی به " عمل" دربیابد و لازمه عمل به کارگیری افراد جدیدی است. برنامه های مدیریتی، که هر برنامه ریزی که اتفاق می افتد قاعدتاً باید صدها فکر و ایده و به یک معنا " فضای کاربردی " به دنبال داشته باشد. " موفقیت" بسیار مهم است، اگر زمانی ما اقدام کنیم برای برنامه ریزی بتوانیم ایده ها و نظرهای مختلف را در برنامه ریزی دخیل بدهیم می توانیم بسیار موفقیت کار را افزایش داد. در مرحله " برنامه ریزی " بایستی ایده های جدید را به کار ببریم وجود سازمان لازمه ی بودن سازمان داشتن " هدف " است، بدان معنا که به اهداف دست بیابد و اگر به اهداف نرسد سازمان معنا و مفهومی ندارد. " برنامه ریزی " برای اینست که اهداف را تعیین کنیم مسیری را که به یک اهداف می رسد مشخص کنیم ایده ها را در مرحله به کار بریم و مدیر این نقش را در بسیج امکانات و توانمندی های فکری و ذهنی هدایت کند. ( که وظیفه برنامه ریزی بسیار حساس است و افراد خیلی قوی عمل می کنند ).

خلاقیت :

ایجاد یک ایده یا یک مفهوم جدید از طریق به کارگیری توانایی های ذهنی و علل و سبب نوآوری است. بدون " خلاقیت " و نوآوری هیچوقت اتفاق نمی افتد. خلاقیت قالب شکنی، سنت شکنی، معمولاً روش های قبلی را زیر سئوال می بریم فرایندهای موجود شراط خوبی ندارند. صاحبنظران معتقدند در هر رده شغلی همه قدرت " خلاقیت و تفکر" دارند که میزانشان در افراد مختلف متفاوت است.

" ارنست دیل " براین باوراست که بوجود آوردن محیط خلاق شاید مهمترین و اساسی ترین عامل برای تضمین بقای سازمان است << ارائه اندیشه های بکر >>، و اگر سازمانی قوی بماند، بایستی خلاقیت و اندیشه های جدید مطرح شود تا لازمه اش بقای و ماندگاری سازمان را تضمین می کند.

ودیگر می گوید: محیط مناسبی برای بروز خلاقیت نه فقط انگیزش در افراد برای ابراز تفکر جدید ترغیب می کند بلکه سبب می شود سازمان آسانتر که دارای ویژگی آن هستند برای تقویت توان تخصصی انتخاب کند. " محیط مناسب" برای بروز خلاقیت" نه تنها انگیزش را درافراد برای تفکر ابرازوخلاقیت  ایجاد می کند بلکه سبب خلاقیت را بروز می دهد بلکه سازمان برای تقویت و توان تخصصی افراد ایجاد می کند و این "ایده و تفکر جدید" باعث می شود که سازمان را به کمترین هزینه افرادی را انتخاب کند که ویژگیهای ارزشمندی داشته باشند و آن ویژگیهای ارزشمند خلاقیت است و اینها نیروی توانمند هستند که برای سازمان موفقیت به همراه داشته باشند. ( ارنست دیل )

 

 

خلاقیت از سه عنصرتشکیل شده است:

1- " قلمرو مهارتهاست" که مربوط به استعداد، آموزش و تجربه در زمینه خاصی است. به عنوان مواد اولیه منسوب می شود برای اینکه افراد در حوزه خاصی خلاق و نوآوری شوند باید یکسری مهارتها و تجربه را در این زمینه داشته باشند با مثال: نیروی انسانی در نقش نجار که در حوزه ی نجاری مهارت های اولیه داشته باشد یعنی ابزار و چوب و وسایل کارسبک کار را بشناسدتا خلاقیت در این زمینه برای انجام کارش ایجاد شود.

2- مهارت های تفکر خلاق.

3-دانش تخصص برای کاروتلاش با انگیزه بالا و روشهای نوآوری.                                      برای کار و توانایی" مدیریت آموزشی" جای آن را به رهبری آموزشی می دهد.

خلاقیت سه تا مؤلفه را دارا می باشد که هرکدام مبتنی بر سه عامل اند؟

1- مسئله یابی.

2- ایده یابی.

3- اجرای ایده ها.

هرکدام ازاین مؤلفه ها مبتنی بر سه عامل هستند. این عامل ها درکجا بروز پیدا می کند.1- عوامل فردی است این عوامل فردی شامل دوتا شاخص الف: عوامل فردی شاخص توانمندی -هوشمندی- دانش کاری و مهارتهای فنی است، ب: ویژگیهای شخصیتی داشتن تصور خلاق از خودش، موفقیت طلبی-اعتماد به نفس- استقلال طلبی، ابهام پذیری و پذیرش ریسک می باشد.

دربحث عوامل:

عوامل دردرون فرد هستند برخی از عوامل گروهی هستند معمولاً در این سه تا مؤلفه شکل می گیرد چندین فاکتور تنوع گروهی در اینجا مهم هستند؛

1- تنوع گروه: فاکتور گروه مهم است دردرون سازمان، برون سازمان تنوع گروهی خیلی مهم هستند کمک کند تا مؤلفه های خلاقیت شکل بگیرد.

2- انسجام گروهی: داشتن هدف مشترک و چشم انداز، و کمک به هم گروه ها و احترام قائل شدن برای دیدگاه های منحصر به فرد.

3- ارتباطات: برقراری سیستم های ارتباطات به چه صورت است؟ و آیا این ارتباطات قوی است ؟ ارتباطات منظم و مشخص است یا خیر؟ بدین معنا خیلی در این روال حوزه برخوردار نیست؟

 

سه عامل درمیان سازمان است از عوامل سازمانی:

1- تنوع گروه 2-انسجام گروهی 3- سیستم ارتباطی

اولین و دومین گروه از عوامل فردی است . و سومین عوامل= عوامل سازمانی است .

عوامل یا شاخص هایی که در عوامل سازمانی مؤثرند عبارتند :

1-سبک رهبری 2- ساختار سازمانی 3- عامل جو سازمانی 4- بحث اعتماد 5- ریسک پذیری

1- سبک رهبری:سبک مشارکت جویانه است اگر سبک مدیریت سبک روان  و منعطف باشد و مدیر روابط خوبی را ایجاد کند و آزادی عمل در سبک رهبری وجود دارد .(نبایستی سبک مدیریت سبک مستبدانه باشد .)

2-ساختار سازمانی  : تناسب ساختار با اهداف هماهنگ و همراه باشد . انعطاف و آزادی دارد اعضا می توانند به یک معنا بستری فراهم شود برای رشد و خلاقیت آنان و این ساختار ، ساختار زیستی است و در سطوح مختلف و روابط نزدیک شغلی و ساختار زیستی و ارگانیک است .

3-عامل جو سازمانی : جو سازمانی بسیار موثر است  ، انصاف ، عدالت ، محبت ، سخت کوشی و ... باشد اتمسفری که در سازمان هست اتمسفر خوبی باشد در جو سازمان خلاقیت ایجاد می شود و می تواند برانگیزاننده باشد ؛ در جو سازمان فضا و فرهنگ سازمان حمایت کند از چالش ها و ایده های جدید ، تا سازمان از یکنواختی خارج کند .

4-بحث اعتماد : اعتماد ایجاد شود بین اعضای سازمان و در همه ی سطوح بایستی اعتماد ایجاد شود . (سیستم پاداش مبتنی بر عملکرد درست باشد که افراد سازمان کاملا عوامل بسیار مهم هستند .)

- سازمان خلاق و نوآور چگونه سازمانی است ؟ سازمانی است که ساختار آن متناسب با اهداف باشد ، ساختار زیستی و ارگانیکی دارد . آزادی عمل در آن هست ، یک بستر برای رشد و خلاقیت فراهم می کند - ارتباطات موازی و روان باشد - سبک ساختار مسطحی باشد تا سازمانی خلاق تبدیل شود  .

5- ریسک پذیری : که جز عوامل سازمانی است ، سازمان تا کجا اجازه ریسک و آزمایش و خطا می دهد. در بعضی از سازمانها اجازه یک کار کوچک را نمی دهد چون می ترسند و بعضی سازمانها برعکس عمل می کنند. اگر سازمانی می خواهد موفق شود باید مسیری برود تجربه ای داشته باشد تا به خلاقیت برسد.

مدیر خلاق چه اصولی را رعایت کند:

1- ایجاد فضای خلاق: مدیر همیشه آماده شنیدن ایده های جدید در سازمان باشد. مثال: فرد مدیری که در ژاپن برای آن سازمان مقدار زیادی صرفه جویی نموده و از لحاظ مالی سود بسیاری عاید سازمان کرده که مورد تشویق و ترغیب سازمان قرار گرفته است.

2- دادن وقت و فرصت برای خلاقیت؛ موضوع های انحرافی باعث ازدست رفتن قدرت خلاقیت نشود افراد با برنامه ریزی برای فرصت های جدید کمک و تشویق کنند.

3- برقراری سیستم پیشنهادات: اگر شما در سازمان روش هایی به کار ببرید این افکار و پیشنهادات به شما ارائه دهند از اصول مهم در بحث مدیریت خلاقیت است. علاوه بر پیشنهادات واحدهای راه اندازی شود که این واحدها روی خلاقیت و نوآوری کار کنند. خلاقیت و نوآوری و ایده های جدید را خلق کنند .

مدیر بایستی استقبال از ایده های کارکنانی که با آنها همسو نیستند و نظرات مختلفی ظرفیت داشته باشد.

4- ایجاد یک واحد مخصوص برای خلاقیت و نوآوری : گاهی وقت ها لازم است واحدها را راه اندازی کنید اینها روی خلاقیت و نوآوری و محصول جدید و تحقیقات کار کنند.

5- تحریک خلاقیت کارکنان: سازمان خلاقیت افراد ترغیب و تحریک کنند مثلاً بوسیله اجرای نمایشنامه و... تا کار و کنفرانس و صحبت نمایند تا خلاقیت افراد تحریک شود.

6- اصل استقبال از افراد خلاق و اثربخش: اگر سازمان می خواهد در سازمان خلاقیت رخ دهد بایستی افراد خلاق و هوشمند و بادرایت و از لحاظ تیپ شخصیتی را استقبال و استخدام نمایند.

7- دورنمودن هراس و  تهد  ید   .   و نوآوری و خلاقیت در سازمان: آن هراس و نگرانی و دلهره در سازمان باشد به سمت نوآوری و خلاقیت نمی رود، افراد درهراس و نگرانی و دلهره هستند که روحیه ریسک پذیری ندارند که بایستی اجازه ریسک به افراد داده شود تا خلاقیت و نوآوری ایجاد شود. و اگر سازمان اجازه ریسک و خطا و آزمایش ندهد خلاقیت و نوآوری در سازمان بوجود نمی آید.

8- نوآوری و خلاقیت: برای هرشخص نظام ارزیابی عملکرد مطرح است. در ملاک های ارزیابی برای شخص که : من تونستم ایده های جدید را مطرح کنم و یک نوع آوری جدید را مطرح کنیم یک امتیاز به من بدهند. نوآوری به عنوان جزیی از سیستم قرار بگیرد که ایده ی این فرد در پیشبرد سازمان چقدرمؤثر بوده است که یک نمره ی مثبت برایش در نظر گرفته شود.

ویژگی  های سازمان خلاق:

1- سازمان متناسب با اهداف باشد؛ ارتباطات موازی در سطوح مختلف باشند ساختارماشینی ساختار مناسبی برای خلاقیت نیست اما ساختار زیستی وارگانیکی ساختار خوب و مناسبی اسب. بدین معنا با شرایط تحول محیطی هماهنگ و همراه شویم اعضا به یک معنا برای رشد و خلاقیت ایجاد شود و هم سطح بودن و روابط خیلی نزدیک شغلی است.

2- تأمین نیروی انسانی متفاوت است، بایستی دقت شود حتماً باید یک معنا لازمه ی آدم های متفاوت باشد تا سازمان حرکت کند یعنی بایستی از نیروی انسانی و شیوه جذب و آزمون های متفاوت باشد و کارشتاسان متناسب با کار باشند و قهرمانان محصول اند وپدید آورندگان اندیشه و دارای فکرهای نو هستند. پدید آورندگان اطلاعات و اندیشه دارندگان اطلاعات هستند که با منابع دانش روبرو هستند و پدیدآورندگان اندیشه هستند .

3- فرهنگ و استراتژی سازمان : و استراتژی سازمان برروحیه خلاقیت و نوآوری تأکید دارد. حمایت ازنوآوری و بصیرت و ارزش ها است.

4- حمایت از مدیران عالی: مدیران عالی تمام قدم ها و رفع موانع را برمیدارند و کلید اصلی را بوجود می آورند به منظور عملکرد با تمام توانشان و فرایند نوآوری درک می کنند و اختلاف عقیده را می فهمند. و از رمز موفقیت سازمان ها؛ مدیران عالی است.

5- سیستم ارتباطات: ارتباطات قابل تصور نیست ارتباطات نقش های اساسی و استراتژیک در سازمان دارد . یکی از نقش های اساسی که مدیر دارد خود ارتباطات است که هر کدام اصل و شرایط خاص خود را دارد.

6- چالش پذیری: ایجاد مشکل و گرفتاری برای سازمان متفاوت است. بحث چالش پذیری چیز دیگر و متفاوت است.

7- ابهام پذیری: وقتی وارد ابهام می شوید یعنی شرایط ریسک پذیری و تحمل ابهام درحدبالا باشد.

8 -آ زادی عمل آ: آزادی عمل مهم است و فرصت هایی برای افراد ایجاد می شود تا به خوبی پیگیری شود . و خلاقیت ایجاد شود.

 

نویسنده:   رضایی


  • ارشد مدیریت
۲۲
آبان

با سلام

متن دروس اصول مدیریت آموزشی را از جلسه اول تا ششم در قالب pdf  برای استفاده دوستان و همکلاسی های عزیز آماده کرده ام. امید که مورد پسند و استفاده قرار بگیره. برای دریافت فایل روی متن زیر کلیک کنید :

اصول مدیریت آموزشی

بهترین ها را برای همه شما آرزو دارم.



  • ارشد مدیریت
۰۹
آبان


نویسنده: خانم محمدنژاد

س : آیا مدیریت با رهبری مانعه الجمع نیستند ؟

ازدوستان دانشجوَ انتظار می رود بتوانند تفاوت های مدیریت و رهبری تحلیل خود را ارائه دهند و یک تحلیل هم این است که ایندو مانعه الجمع نیستند. یک فرد در سازمانی که مدیریتش را به عهده دارد می تواند رهبر آن سازمان هم باشد.یک رهبر هم می تواند مدیر هم باشد. اما الزاما ممکن است یک مدیر رهبر نباشد.

اگر شخصی که مدیر یک سازمان است یعنی حکم مدیریت قانونی را دارد(قدرت قانونی) و چه خوب است که در کنار آن قدرت مرجعیت (قدرت رهبری)را هم ایجاد کند.یعنی در کنار این حکم شخصی است که  ما به عنوان الگو او را انتخاب کردیم و تمام آمال و آرزوها ی ماست و تمام  سعی و تلاش خودش را برای نیل به اهداف آن سازمان انجام دهد.آن سازمان ،سازمان موفقی خواهد بود و آن فرد نیز فرد موفقی خواهد بود. یعنی این شخص توانسته با جذابیتهای شخصیتی که داراست  بر قلبهای تک تک افراد سازمانش نفوذ کند و خودش پیشرو و جلودار باشد و سازمان را در یک راستا به اهدافش هدایت کند. و چه خوب است که فردی که در سازمان مرجع است مدیر آن هم باشد. چون اثری که روی کارکنان دارد بسیار بیشتر و ماندگار است و بهتر می تواند سازمان را اداره کند. پس مدیریت و رهبری متضاد هم نیستند .بلکه یک شخص می تواند در کنار حکم قانونی مدیریت رهبری باشد که افراد سازمانش او را به خاطر ویژگیهای مناسبش پذیرفته اند.

کسی که مدیر است الزاما رهبر نیست.

کسی که رهبر است معمولا قدرت مدیر را داراست.

  • ارشد مدیریت
۰۸
آبان

نویسنده: خانم محمدنژاد

جلسه ی پنجم   پنج شنبه  7 /8/94

آیا مدیریت با رهبری مانعه الجمع هم هستند ؟

یک فرد در سازمانی که مدیریتش را به عهده دارد می تواند رهبر آن سازمان هم باشد.یک رهبر هم می تواند مدیر هم باشد. اما الزاما ممکن است یک مدیر رهبر نباشد.

اگر شخصی که مدیر یک سازمان است یعنی حکم مدیریت قانونی را دارد در کنار این حکم شخصی است که  ما به عنوان الگو او را انتخاب کردیم و تمام آمال و آرزوها ی ماست و تمام  سعی و تلاش خودش را برای نیل به اهداف آن سازمان انجام دهد.آن سازمان ،سازمان موفقی خواهد بود و آن فرد نیز فرد موفقی خواهد بود.

یعنی این شخص توانسته با جذابیتهای شخصیتی که داراست  بر قلبهای تک تک افراد سازمانش نفوذ کند و خودش پیشرو و جلودار باشد و سازمان را در یک راستا به اهدافش هدایت کند.

پس مدیریت و رهبری متضاد هم نیستند .بلکه یک شخص می تواند در کنار حکم قانونی مدیریت رهبری باشد که افراد سازمانش او را به خاطر ویژگیهای مناسبش پذیرفته اند.

کسی که مدیر است الزاما رهبر نیست.

کسی که رهبر است معمولا قدرت مدیر را داراست.

یک شخصی در یک سازمان که اثر بخشیش بیشتر از مدیر سازمان است تا یک جایی می توانداثر گذارباشد چرا که مدیر سازمان باید تصمیم بگیرد.

اما اگر همین شخص در مسند مدیریت باشد و قدرت کاریزماتیک هم داشته باشد می تواند کارهای بسیار عظیمی با کمک کارکنانش انجام دهد .

در دنیای امروز تقریبا بحث مدیریت در حوزه ی آموزش چون با انسان سر و کار دارد رو به فراموشی است و مدیریت دیگر جایز نیست و بهتر است به جای واژه ی مدیریت آموزشی ،رهبری آموزشی جایگزین شود.یعنی به یک معنی در سازمان آموزشی مدیر نقش رهبر آموزشی را دارا خواهد بود.

صاحب نظران در حوزه ی نظریه مدیریت:

  • ارشد مدیریت
۰۷
آبان

نویسنده: آقای روزبه

نکته مهم: باید بتوانید منابع قدرت را توضیح بدهید، و به این پرسش پاسخ دهید که یک مدیر چگونه می تواند از این منابع قدرت استفاده کند و بتوانید تحلیل کنید که کدامیک اولویت دارد. 

مدیریت آموزشی: به کارگیری روش ها و شیوه های اداره سازمان های تربیتی با در نظر گرفتن هدف ها و سیاست ها و رویه های کلی تعلیم و تربیت است.

مدیریت آموزشی: یعنی فراهم آوردن شرایط مناسب برای امور آموزشی است که منجر به یادگیری اصیل عمیق و پایدار در فراگیران است (کتاب دکتر علاقه بند) تقریبا از مدیریت به رهبری آموزشی در حال گذر هستیم (در نظریه های مدیریت)

1 ـ برنامه ریزی درسی2 ـ تدریس و یادگیری 3ـ وظایف اجرایی مدرسه 4ـ ارزشیابی 5 ـ نظارت

امروزه به جای مدیریت آموزشی از واژه رهبر آموزشی استفاده می شود.

یادگیری: تغییرات نسبتا ثابت و پایدار در رفتار بالقوه فرد که ناشی از تجربه باشد. زمانی یادگیری درست است که پایدار باشد و نتیجه تجربه باشد و شما در آن عملکرد امکان تکرار تصمیم به شرایط مختلف باشد و مهم تر از این که عمیق باشد.

  • ارشد مدیریت
۰۶
آبان

نویسنده : آقای روزبه

اصول مدیریت آموزشی جلسه اول

کتاب معرفی شده: مدیریت یا رهبری آموزشی ـ نویسنده دیوید سوزا ـ ترجمه خانم دکتر فرخ لقا رییس دانا ـ نشر عابد

تعریف مدیریت: (به معنای عام)

1.       فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر کار اعضای سازمان و کار بر کلید منابع قابل دسترسی برای رسیدن به هدف های تعیین شده سازمان. سازمان یعنی جمعی از افرادی که دور هم جمع شده اند به صورت اداری و آگاهانه در راستای یک هدف تلاش می کنند.

2.       مدیریت عبارت است از پیش بینی، برنامه ریزی، سازمان دهی، فرماندهی، هماهنگی، کنترل (به منظور رسیدن به اهداف)

3.       فرآیند اداره و هماهنگی منابع به صورت کارا و اثر بخش و تلاش جهت رسیدن به اهداف سازمان (رسیدن به اهداف در تمام تعاریف برجسته شده است)

امروزه عصر مدیریت و رهبری است و موفقیت نهادها و سازمان ها تا حد زیادی به کارآیی و اثربخشی مدیریت بستگی دارد (قضاوتی که در مورد سازمان صورت می گیرد در مورد مدیریت آن اتجام می گیرد)

وظایف مدیریت:

ادامه مطلب ...

  • ارشد مدیریت